لذتی به بلندای جهان/ سختیهایی که شیرینی صدبرابری دارد
دانستنی اقتصاد؛ گروه استانها: ساعت نزدیک ۲ بعدازظهر میشد و من گامهایم را بلندتر برمیداشتم تا زودتر خودم را به پارک شهر بجنورد برسانم. ساعت ۱۰ دقیقه به ۱۴ به مقصد رسیدم. به داخل پارک رفتم و نیمکتهای خالی را رصد کردم. چند نیمکت را که به نظرم در مکان مناسبی بودند انتخاب کردم و به ورودی پارک برگشتم. چیزی نگذشت که موبایلم به صدا درآمد. چند دقیقه بعد میهمانی که منتظرش بودم از راه رسید.
احوال پرسی کردیم و به سمت نیمکتهایی که از قبل در نظر گرفته بودم حرکت کردیم. یک بار دیگر با خانم مریم سادات افشینفر احوال پرسی کرده و عید غدیر را ویژه تبریک گفتم.
مریم سادات افشین فر، اهل بجنورد و متولد سال ۱۳۵۸، سطح دو حوزه و صاحب ۷ فرزند است. در سن ۱۸ سالگی ازدواج کرده و تجربه ۲ مرتبه بارداری ناموفق داشته است. بعد از این ماجرا پیگیر درمان میشود و اولین فرزند او، فاطمه خانم، ۴ سال پس از ازدواج شأن به دنیا میآید.
فاطمه خانم ۲۲ سال، ریحانه خانم ۱۸ سال، علی آقا ۱۴ سال، مطهره خانم ۱۱ سال، محدثه خانم ۷ سال، زینب خانم ۳ سال و نیم و رقیه خانم نیز ۸ ماهه هستند.
این زوج جوان در ابتدای زندگی شأن مجبور میشوند برای تحصیل بجنورد را ترک کرده و در جوار حضرت معصومه در قم ساکن شوند. جالب است بدانید ۴ فرزند اول او در طول دوران تحصیلش در جامعه الزهرای قم به دنیا آمده اند.
همسر وی، آقای احمدی فر نیز درس طلبگی خوانده و از همین جهت است که این خانواده برای تبلیغ مدتی در قم و مدتی نیز در تهران و فارس سکونت داشته اند. به برکت همین تبلیغها در شهرهای مختلف بود که این زوج تصمیم گرفته بودند که صاحب فرزندهای بیشتری باشند.
زنگ خطری برای آینده ایران
خانم افشین فر درباره علت تصمیم خود و همسرش برای تربیت فرزندان بیشتر اینگونه توضیح داد: وقتی میدیدیم خانوادهها به سمت فرزند کمتر و یا تک فرزندی میرفتند به این تصمیم رسیدیم که جمعیت جوان در کشور رو به کاهش است و این زنگ خطر بزرگی برای آینده ایران عزیز است.
وی افزود: از طرفی نیز با نگاه به برنامههای بین المللی و سازمان جهانی بهداشت کاملاً مشهود بود که هدف کاهش جمعیت است و به همین دلیل عزممان برای تربیت فرزندان بیشتر، افزایش پیدا میکرد. وقتی زندگی علما و عرفا را نیز میخواندم میدیدم آنها هم صاحب فرزندان زیادی بودند.
هنگامی که از علاقه اش نسبت به بچهها میگفت، برقی در چشمانش دیده میشد. در سالهای تحصیلش در جامعه الزهرای قم هنگامی که اطرافیان متوجه میشوند صاحب فرزند چهارم شده است تعجب میکنند و او علت را علاقه خود به تربیت فرزند بیان میکند.
سختیهایی که با مدیریت شیرین میشود
این مادر از سختیها و شیرینیهای درس و بچه داری تعریف میکند و میگوید: به عنوان مثال دو فرزندم را همراه خودم به جامعه الزهرا میبردم. یکی را مهد گذاشته و برای یکی دیگر پتویی در گوشه کلاس پهن میکردم تا با خوراکی و اسباب بازیهایش مشغول شود.
خانم افشین فر بیان داشت: در فاصله بین دو کلاس، زمان استراحتم را چند بخش میکردم و به بچهها سر میزدم. برای تبلیغ هم برنامه هایمان را با حاج آقا هماهنگ میکردیم که من در خانه بمانم و او پیش بچهها باشد یا برعکس. البته در بعضی از برنامهها که برای سخنرانی میرفتم اگر فرزندم شیرخواره بود با خودم میبردم.
از او درباره معدلش پرسیدم که با ۴ فرزند چگونه میتوانست به همه درسها و کارهایش برسد؛ او گفت: سالهای اول تحصیل با اینکه خیلی سرم شلوغ نبودم، معدلم تعریف آن چنانی نداشت اما از زمانی که مادر چند فرزند شدم، با دقت تمام سر کلاس به درس گوش میدادم چون میدانستم بعد از این، فرصت دیگری برای درس خواندن پیدا نمیکنم. همچنین خداوند نیز به وقتم برکت میداد به نحوی که معدلم بالای ۱۹ میشد.
نقش افزایش فرزند در تربیت کودکان
برخی معتقدند فرزند زیاد باعث میشود پدر و مادر آنطور که باید بچهها را خوب تربیت نکنند به علت اینکه سرشان شلوغ میشود و فرصت رسیدگی به همه کارها را ندارند. خانم افشین فر در این باره گفت: کاملاً برعکس است. هرچقدر تعداد بچهها بیشتر شود، وقت والدین نیز بیشتر میشود.
وی بیان کرد: والدین در تربیت فرزند اول و دوم به مهارتها و تجاربی دست پیدا میکنند که آنها را برای تربیت فرزندهای بعدی آبدیدهتر میکند.
این مادر دغدغه مند گفت: از طرفی همین فرزندان در رشد و بزرگ کردن بچههای بعدی کمکحال پدر و مادر میشوند و والدین میتوانند بچهها را به این مربیهایی که از قبل تربیت کرده اند بسپارند. این گونه هم پدر و مادر به تمام مشغلههای خود میرسند و هم بچهها در کنار همدیگر رشد میکنند.
وی افزود: اتفاقاً با فرزند بیشتر است که رشد معنوی و خودسازی و سیر الی الله پدر و مادر شکل میگیرد. هر فرزند آینه تمام نمای والدین است. اگر رذیله ای در وجود مادر است، در وجود فرزند هم جلوه میکند و اگر حسنهای در وجود مادر است پررنگتر در فرزندش تجلی پیدا میکند و اینجاست که مادر متوجه نقاط ضعف و قوت خود میشود و تلاشش را برای رشد شخصیت خود و خودسازی بیشتر میکند.
خانم افشین فر ادامه میدهد: با توجه به شرایط جامعه و تبلیغات گسترده در جهت فرهنگ سازی با هدف فرزند کمتر یا تک فرزندی، برخی مادران تصور میکنند یک فرزند وقت و حوصله زیادی از مادر میگیرد؛ پس ۴، ۵ فرزند تمام وقت مادر را گرفته و فرصتی برای خود مادر باقی نمیماند.
افزایش سن ازدواج هیجان فرزندآوری را کاهش میدهد
وی افزود: اما در واقع این تصور خیلی درست نیست؛ شاید مادر بعد از مدتی آن توان و انرژی اولیه را برای بازی با کودک خود نداشته باشد اما فرزندان قبلی خیلی بهتر و با انرژی تر به بازی با خواهران یا برادران کوچکتر خود پرداخته و در همین روند خصوصیاتی مثل اعتماد به نفس، مسئولیت پذیری و… در آنها رشد میکند.
این مادر ۷ فرزند تصریح کرد: دین مبین اسلام مسئله ازدواج را جزو ضروریترین نیازهای بشر دانسته و توصیه کرده دختر و پسر در سن مناسب ازدواج کنند؛ در دهههای اخیر با تبلیغات رسانهای و همچنین نامساعد بودن وضعیت اقتصادی و دلایل دیگر، سن ازدواج روز به روز افزایش پیدا میکند.
وی افزود: به عنوان مثال خانمی با سن ۲۷ سال تصمیم به ازدواج میگیرد و چندسال اول زندگی خیلی به مقوله فرزندآوری فکر نمیکند و در سن ۳۰ سال به بالا اقدام به بارداری میکند که اگر درگیر چالش و مشکلات ناباروری هم باشد که چندسال دیگر هم طول میکشد تا طعم مادری را بچشد. سن مادر بالاتر رفته و دیگر شور و هیجان و انرژی دهه دوم عمرش را ندارد که بخواهد همبازی کودک خود شود و یا آنطور که باید برای تربیت فرزندش وقت بگذارد.
۲ فرزندم را به خانه بخت فرستادم
خانم افشین فر با اشاره به اینکه ۲ دختر اولش را به خانه بخت فرستاده و هم اکنون سه نوه دارد، گفت: ازدواج به هنگام هم سلامت جسم انسان را تضمین میکند هم سلامت روح او را. زمانی که بلوغ عقلی و همچنین نیاز در جوان حس شود، نباید با بهانههای واهی ازدواج را به تأخیر انداخت.
این مادر بیان داشت: من در ۱۸ سالگی و دختر اولم در ۱۵ سال و نیم و دختر دیگرم در ۱۷ سالگی ازدواج کردیم. با بالا رفتن سن حوصله و انرژی جوان کمتر شده و معیارهای ازدواج بعضاً سختگیرانه تر میشود و از طرفی نیز ممکن است بانوان برای بارداری به چالش بخورند.
بالا و پایین زندگی با وجود تبلیغ در استانهای دیگر، دور بودن از خانواده و تحمل فشارهای درسی و اقتصادی، همه و همه این زوج را از پای درنیاورده بلکه باعث شده رابطهشان با خدا را تقویت کنند. به گفته این مادر، دست خدا در مشکلات پیش آمده همیشه همراه و یاریگرشان بوده است.
میهمان ۸ ماهه با پدرش از راه رسید
سوالهایم کمکم داشت تمام میشد که متوجه حضور حاج آقا شدم. گویا رقیه خانم ۸ ماهه بی تابی می کرده و حاج آقا مجبور شده بود بیاید و خانم افشین فر را به منزل برساند. به عنوان حسن ختام صحبتهایمان خواستم خاطرهای شیرین از زندگی خود و این خانواده ۹ نفره تعریف کند.
خانم افشین فر با برقی که در چشمانش دیده میشد که نشان از خاطرهای به یاد ماندنی بود، گفت: در ۶ ماهگی رقیه خانم و بعد از ۲۰ سال هجران، زیارت کربلا قسمتم شد؛ این سفر هم برایم شیرین بود و هم سخت.
وی افزود: شیرین از این بابت که توانستم یک بار دیگر به محضر سیدالشهدا شرف یاب شوم آن هم در حالی که مادر ۷ فرزند هستم و حزنانگیز از این بابت که فرزند خودمان ۶ ماهه بود و وقتی حرکات رقیه را میدیدیم که چگونه تشنه میشود و لبهایش را به هم میزند و اندکی بعد با چند قطره آب سیراب میشود، به یاد مظلومیت حضرت علی اصغر میافتادیم و بهتر از قبل روضهی امام حسین را درک میکردیم.