مداح اهل بیت(ع) باید اهل تزکیه بوده و درگیر غرور کاذب نشود
دانستنی اقتصاد – گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: «شرح شیدایی» تلاشی است برای گفتگوی صمیمانه با پیرغلامان و پیشکسوتان عرصه ستایشگری اهلبیت علیهم السلام که در منزل پنجم شرح شیدایی سراغی از ستایشگر باسابقه و محترم حسینی، محمد آزادجو از استان همدان گرفته است بر همین اساس پای خاطرات و دغدغههای او نشسته ایم که در ادامه تقدیم مخاطبان میشود:
* در ابتدا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.
بنده محمد آزاد جو در سی ام شهریور ماه ۱۳۴۳ در یکی از محلههای همدان که در گذشته به تپه مصلی شهرت داشت متولد شدم. پدری معمار و مادری خانه دار و دو برادر که از لحاظ سنّی کوچکتر هستند اما در حقیقت هر دو را از خودم بزرگتر می دانم. برادری از قافله جانبازان جنگ و برادر دیگرم حاج حسین آزاد جو از ذاکران باصفا و خوش صدای اهل بیت علیهم السلام؛ اهل مناجات و تحقیق در حیطه مقاتل هستند. متأسفانه خیلی زود سایه مهربانی پدر از سرمان کم شد. ۹ سال بیشتر نداشتم که پدرم به رحمت خدا رفت و سرپرستی ما را مادرمان عهده دار شد.
مرحومه مادرم، بانوی بسیار ساده و مومنه اصالتاً اهل روستاهای نزدیک همدان بود که با پدرم زندگی ساده و بی آلایشی داشت. مادرم یک زن بسیار فداکار بود. بسیاری از کارها را خودش به تنهایی عهده دار شده بود؛ بسیار هم اهل رعایت و احتیاط بود. ایشان معتقد بودند که ما نان را نباید از نانوایی بخریم. خودش در خانه تنور داشت و آرد و خمیر را فراهم میکرد و بعد از اذان صبح نان می پخت چون معتقد بود که از ناحیه حلال بودن نان و طهارت افراد مطمئن نیستم. لذا تا آنجا که میشد مایحتاج منزل را خودشان تهیه میکردند. خلاصه کلام این که ایشان برای اداره و بزرگ شدن بچهها بسیار زحمت میکشید؛ به مدد الهی و زحمات ایشان الحمدالله بچهها هم سر و سامان گرفتند و هر کدام مستقل شدند و زندگی تشکیل دادند.
از مرحوم پدرم هم یاد کنم که انسان پاک و مؤمن بود. به حلال و حرام امور خیلی دقت و توجه داشت. اهل خمس و زکات و نماز جماعت بود؛ ایشان نگاه مثبتی به حکومت پهلوی نداشت. یادم میآید یک وقتی مادرم عکسی از شاه پهلوی را روی طاقچه اتاق گذاشته بود. پدرم وقتی وارد شد و عکس را دید به شدت ناراحت شد و چهره اش بر افروخته شد. مادرم گفت: همسایه در محل این عکس را پخش میکرد؛ یکی از همسایهها این عکس را به من داد و من هم دیدم عکس شاه مملکت است خب گذاشتم رو طاقچه. بالطبع؛ مادر ما کمتر از پدر نسبت به مسائل سیاسی روز آگاهی داشتند و همه دغدغه ایشان معطوف به مسائل داخلی زندگی بود. اما پدرم اهل آگاهی و اطلاع از مسائل روز بود. بعد از این ناراحتی، پدرم عکس را از روی طاقچه برداشت و پاره کرد و گفت: در این خانه دیگر نباید از این عکسها ببینم. برای مادرم هم توضیحات اندکی داد و سفارش کرد که از این موضوع همسایهها خبردار نشوند.
مرحوم پدرم اهل روضه بود. گاهی ایشان کتابهای جلد چرمی را به دست میگرفت. ما نیز توجه مان جلب میشد. پدرم غرق خواندن کتاب که میشد؛ زمزمه و گریهای در خلوت خودش داشت. کنجکاوی و تعجب ما را که میدید توضیح میداد که این کتاب روضه است و از اتفاقاتی برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام افتاده بود حکایت میکرد. از همین جا من هم ارادتم به ساحت حضرت اباعبدالله علیه السلام آغاز شد.
*شروع مداحی و روضه خوانی شما از کجا و چه سالی بود؟ در واقع اولین مدح و روضهای که برای اهل بیت علیهم السلام خواندهاید را به یاد دارید؟
تقریباً هفت ساله بودم که در هیئتهای خانگی و هفتگی و در حسینیهها و مساجد مخصوصاً ایام محرم شرکت و با بچهها و همسالان مشغول سوگواری میشدیم. آن زمزمه شورانگیز و آن نوحههای دلچسب که از طریق بلندگوی مساجد پخش میشد بسیار بر روحیه من تأثیر میگذاشت. وقتی میرفتم منزل آن چنان مجذوب آن نوحهها بودم که دائماً زیر لب زمزمه میکردم. آن اشعار و نغمهها را که میشنیدم فقط تقلید میکردم. برای دوستان هیئتی من، این نوع خواندن بسیار جالب بود. صدای خوب و کودکانهای داشتم در آن ایام برخی از بزرگترهای هیئتی هم متوجه صدای من میشدند.
*در این راه، مشوقان و اساتید اصلی شما چه کسانی بودند؟
آن روزها در جلسه قرآن استادی داشتیم به نام سید رضا حسینی رحمت خدا بر ایشان که بعدها در نیمههای جنگ به شهادت رسیدند. انسان بزرگواری که جلسات فراوانی را در عرصه قرآن کریم هدایت میکرد. بسیار دلسوز و حواس جمع بود. وقتی متوجه خواندن من شد این اجازه را داد که من هم بخوانم. خبر خواندن من کم کم به هیئتهای دیگر هم رسید آن وقت حدوداً ۹ ساله بودم و روز به روز بهتر و باتجربهتر میشدم و هیئتهای مختلف میرفتم. البته این نکته را هم بگویم که حیا میکردم جلوی پدرم مداحی کنم. مثل این دوره و زمانه نبود که جوانه راحت و بی پروا جلوی پدرشان بخوانند. من به خاطر حیای خاصی که در مقابل پدرم داشتم میرفتم چند محله آن طرف تر مداحی میکردم.
با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفتم. گردان ۵۴ لشگر انصارالحسین علیه السلام همدان تک تیرانداز بودم و علاوه بر این دیدبانی هم انجام میدادم. حتی دوشکاچی و بیسیم چی هم بودم. هر آن چه که از دستم بر میآمد دریغ نمیکردم. علاوه بر اینها در مناطق جنگی در سنگرهای اجتماعی و انفرادی با دوستانی که در یک یگان بودیم، برنامه مداحی و ذاکری برای اهل بیت علیهم السلام را هم داشتیم. آن زمان در تمام خیمهها به مداحان و خطبا نیاز بود. جوانهای رزمنده استقبال زیادی نسبت به مداحان اهل بیت علیهم السلام و هم بحث منبر داشتند. یادم هست که حتی گاهی پیش میآمد که از طریق بیسیم برای هم سنگران و رزمندگان لشگر انصار روضه بخوانم.
در جزیره مجنون یادم هست؛ فرصت تجربه این نوع روضه خوانی چندین بار پیش آمد. خدا را شکر که برای این نوع خدمت توفیق پیدا کردیم.
*دوستان و هم دورهای های شما در این عرصه چه کسانی بودند؟
بعد از ایام جنگ به توفیق الهی موفق به تشکیل جلسات مداحی شدیم. در سبک، شعر، مرثیه، مقتل و… آنچه که اندوخته و تجربه ما بود و از اساتید فراگرفته بودیم را سعی کردیم در اختیار دوستان جوان قرار بدهیم.
این جلسات گاهی با همت سایر دوستان عزیز در پایگاههای مقاومت بسیج، حسینیهها و بعد هم در سازمان تبلیغات اسلامی برگزار میشد. دوستان ارجمندی مثل آقایان روشن روان، احمد آقای قرائتی، محمد کاظمی، سید مسعود باقری، صدرالدینی، گلپریان، روحی و.. هم جلسات بسیار خوبی را تشکیل میدادند. همین جلسات مبارک بعدها منجر به برگزاری کنگرههای شعر شد. تلاش من هم این بود که حضور فعالی در این رویدادها داشته باشم. در آن کنگرهها آثار بسیار خوبی ارائه میشد و تأثیرات مثبت فراوانی داشت. در زمینههایی همچون آسیب شناسی مداحی و پرداختن به شعر و مقتل از اساتید برجسته کشوری دعوت به عمل میآمد و آنها هم در جریان همین کنگرهها، تجارب خودشان را در اختیار علاقمندان قرار میدادند.
*در این مسیر از محضر چه اساتیدی کسب فیض کردید و از هر کدام یک چه مطالبی آموختید و چه خاطره قابل ذکری در ذهن دارید که برای ما بیان کنید؟
در این راه توفیق پیدا کردم در محضر بسیاری از اساتید بهره بردم. از همان آغاز نوجوانی و بعد از ارتحال مرحوم پدرم که عشق روضه خوانی و رفتن به هیئت و آشنایی با قرآن در من شدت گرفت، علاقه به تفسیر قرآن و سخنرانیهای مذهبی در من روزافزون شد. از اساتید آن موقع، آقایان اسلامی نامش در ذهنم مانده است. از سخنرانیهای اساتید روحانی خیلی لذت میبردم و مشتاقانه مباحث آنها را دنبال میکردم. دلم میخواست هم مداح خوبی باشم و هم در عرصه سخنرانی مؤثر باشم. روی همین حساب شروع به کتاب خوانی کردم. آن زمان که دوران نوجوانی من بود به کتابهای آیت الله مکارم شیرازی خیلی علاقه داشتم و یا آثار آقای صاحب زمانی و همچنین آثار صاحبان قلم و اندیشه را دنبال میکردم. مثلاً نوشتههای آیت الله جعفر سبحانی. بعدها با مجله مکتب اسلام آشنا شدم و همین سیر را ادامه دادم تا به کتب اشعار و آشنایی با سبکها مختلف اساتید رسیدم. بعد از انقلاب به لطف آقا امام حسین علیه السلام برنامه هیئت را ادامه دادیم. کم کم با اشعار آقای سازگار و بعد آن با اشعار آقای مؤید آشنا شدم. گلستان و بوستان سعدی را هم میخواندم. بعد از این مطالعات با جریان مجمع الذاکرین تهران آشنا شدم. با تهیه نوارهای مجمع، با سبک و شیوه آنها آشنا میشدم و آن سبکها را در کارهایم پیاده میکردم. دوستان هیئتی من وقتی متوجه این سبکهای جدید میشدند، تعجب میکردند که این سبکها را از کجا پیدا میکنم. بهرحال با دوستان تبادل شعر و سبک داشتیم و ارتباط خوبی بین ما برقرار بود.
من در ارائه شعر و سبک اصلاً بخل نمیورزیدم. همین سخی بودن و ارائه شعر و محتوا به دیگران موجب برکت در زندگی من شد. به هر حال با مرور زمان در این عرصه تجربههای زیادی به لطف خدا به دست آوردم. به خصوص اینکه متوجه شدم که تقلید راه رشد من نیست و من باید خودم صاحب سبک و شیوهای باشم. در تقلید آفاتی بود از جمله اینکه برخی از مطالب و روضهها ضعیف یا تحریف شده بود و نمیشد به آنها استناد کرد.
در این میان آنچه که باعث تنبیه من شد داستانی در یکی از کتابهای آیت الله دستغیب در کتاب سید الشهدا علیه السلام بود. حین مطالعه آن کتاب به داستان آیت الله کرمانشاهی و خواب ایشان برخوردم. مضمون آن خواب این بود که روضههای تحریف شده و دروغین مانند تکه تکه کردن بدن مطهر سیدالشهدا است. این داستان؛ به شدت مرا متوجه این نکته کرد که خودم باید از سرچشمه آب را بگیرم. لذا سعی کردم مستقیم به سمت کتب و مقاتل معتبر بروم. تلاش کردم برای کسب اطلاعات به سراغ آقایان پر اطلاع و حوزوی مراجعه کنم و از آنها بخواهم منابع و کتبی را به من معرفی کنند. با این معرفیها من هم مشتاقانه کتا ب ها را مطالعه میکردم و مقاتل معتبر را از نزدیک میدیدم. آشنایی با کتاب لؤلؤ والمرجان و کتاب شهید مطهری مرا متوجه این نکته کرد که حتی برخی مقتل ها ی دارای سند هم دلیل بر صحت مطالب آنها نیست. الحمدالله و به برکت انقلاب، شخصیتهای علمی و حوزوی و اساتید برجسته ما مثل مرحوم آقای پیشوایی، کتب خوبی در این خصوص تهیه کردند و در اختیار مشتاقان قرار دادند که تحریف شده و دروغ نخوانند.
از جمله اساتید و پیرغلامانی که تأثیر بساری در رشد من داشتند، مرحوم حاج حسن افلاکیان بود. ایشان از پایه گذاران هیئت مکتب الزینب سلام الله علیها و بسیار مرد جالب، متخلق و اهل دل و اهل بکاء و ادیب و مهرورزی بود. هرگاه ما اشتباهی میکردیم یا غفلتی از ما سر میزد آقای افلاکی با مهربانی و با احتیاط و توجه به این که غرور جوان جریحه دار نشود به ما تذکر میدادند. البته بودند کسانی که با نوع رفتارشان باعث شدند جوانهایی از این مسیر زده شوند و بروند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نکنند. برخیها با بد رفتاری استعدادها را سرکوب میکنند که باید فردای قیامت پاسخگو باشند. به اعتقاد بنده امروز هم آن دوستان و عزیزانی که صاحب تجربه اند و به اصطلاح پیرغلام اهل بیت علیهم السلام شده اند باید بدانند که اگر خدایی نکرده با بی تدبیری، با نوع برخورد و رفتارشان باعث سرکوب استعدادها یا هدر رفت و سوق دادن آن به ورطههای دیگر شوند، در پیشگاه خدا مسئول هستند و باید جواب بدهند. در شهر ما شخصیتهای بزرگی مانند مرحوم حاج آقای مسکین، مرحوم حاج آقا سپهر، حاج آقای حسنی که جوانها را خوب درک کردند و نقش بسیار مؤثری در جذب جوانها و تشویق آنها در این مسیر داشتند.
*در خصوص مطالعه و مرور اشعار و سرودن برای اهل بیت برای ما توضیحی از روش کارتان بفرمائید.
من در یک مقطعی به این نتیجه رسیدم که شعر خواندن و روضه خواندن با عدم معرفت، خلأ بزرگی است در وجود بنده و احساس میکردم، قرآن و اهل بیت علیهم السلام معنای عمیق و وسیع دارند. حیف است انسان چیزی را بخواند که از معنای اصلی و گنجینه معرفت درونی آن بی خبر باشد. لذا در یک مقطعی وارد عرصه مطالعه شدم. در مطالعات خودم به نکته نویسی و فیش برداری هم مقید بودم. حدود ۱۵ سال مطالعات کاربردی در زمینه تاریخ و منابع و مدارک و مستندات در مورد اهل بیت علهم السلام خصوصاً حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها داشتم. حدود ۵۰۰ صفحه در قطع برگه کامل آ چهار مجموعه فیشهای مطالعاتی بنده بود که آنها را در اختیار بعضی اساتید قرار دادم که پس از مطالعه تأیید کردند. همان وقت برای چاپ این مطالب اقدام کردم. منتهی چون مستلزم هزینه بود و من هم توان مالی نداشتم، لذا کار به چاپ اثر نرسید. آنها را برای خودم نگه داشتم و البته در اختیار دوستان مشتاق که بتوانند حق مطالب را به جای بیاورند، قرار دادم. یک مجموعهای هم در رابطه با شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و نقش اسرای اهل بیت در کربلا جمع کردم که آن هم به لحاظ هزینههای چاپ منتشر نشد. همین مطالعات و فیش برداریها باعث شد کمتر مداحی کنم و بیشتر به نشر معارف بپردازم. لذا در جلسات اهل بیت علیهم السلام و در مدارس و دبیرستانها و در حضور دانش جویان و خلاصه در جلسات عمومی و خصوصی توفیق نشر معارف را داشتم.
به نظر بنده، اصلی ترین ذخیرهای که ما از آن غفلت و در موردش کم کاری کرده ایم، معارف قرآنی است. متأسفانه بعضی از ما گویا حدیث ثقلین حضرت رسول اکرم (ص) را باور نکردیم که فرمودند قرآن و عترت از هم تفکیک ناپذیرند. برای اهل منبر و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام دقت به فضائل، مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام بسیار محوری و راه گشاست. در اینها، لطایف دلنواز و عقل پذیر فراوان به چشم میخورد. روی همین حساب من معتقدم این حرف که آقا به ما خوراک بدهید و ما منبع میخواهیم، از جانب اهل منبر و صاحبان تریبون در هیئتها، قابل قبول نیست. امروز در تمام کتابخانه ها، نمایشگاهها و فروشگاههای کتاب در فضای مجازی و داخل سایتها مطالب بسیار خوب، فراهم است. در گذشته برای این که یک کتاب و حتی یک شعر پیدا کنیم چقدر دردسر داشتیم و اذیت میشدیم و میرفتیم پیش اساتید پیشکسوت و چقدر التماس و خواهش میکردیم که اشعاری را در اختیار ما بگذارند تا در جلسات بخوانیم. اما امروز این گونه نیست. دسترسیها وسیع و ابزارهای گوناگون هم فراهم است و کار مطالعه و آموزش بسیار راحت تر از قبل است.
بزرگترین ظلم این است که کسی بدون مطالعه و آمادگی در عرصه شعر و هیئت حاضر شود و چیزی ارائه کند که خودش در آن هیچ تحقیقی ندارد و به صورت تقلیدی جلو میرود. وای به حال این آدم اگر مطالبش دروغ و تحریفی داشته باشد؛ این واقعاً غیر قابل بخشش است. لذا باید موضوعات و زیباییهای مربوط به اهل بیت علیهم السلام را مطالعه کنیم. زیباییهای بی نظیری که به چشم خلایق نرسیده است و حتی ما شیعیان هم از آنها بی خبریم!
ما در زندگیهای مان عنایات اهل بیت عصمت و طهارت را به وفور دیده ایم و تجربه کرده ایم. بیان آنها فرصت زیادی میخواهد. این خاطرات و عنایات برای خود من مستقیم و بی واسطه بود. همینها باعث شد امثال من در این مسیر با قوت و ایم ان بیشتری حرکت کنیم. جا دارد حمد و ستایش کنیم خداوند متعال و مهربان را که بر سر ما چنین منتی گذاشت و این آیات و کرامات را به ما نشان داد. من هم به خاطر دارم که بعد از برخی مجالس روضههای خانگی که در آنجا افتخار نوکری پیدا میکردم، صاحب خانه تماس میگرفت که آقا ما بعد از این جلسه حاجتمان را گرفتیم. نمیخواهم این طور تلقی شود که این موارد فقط اختصاص به مجالس بنده دارد، نه این طور نیست بلکه در هر جای عالم و در هر نقطه ایران هرکس به این خاندان مطهر و خانواده کریم متوسل شود قطعاً دست خالی برنمی گردد.
*چه نکته یا انتقاد مهمی را متوجه جامعه جوان مداحی میبینید؟ در این زمینه مهمترین توصیه به مداحان و ستایشگران جوان چیست؟
من فکر میکنم مداحی امروز وارد یک دوران تحوّل عظیمی شده است. هم از لحاظ فنی و هم به جهت کیفی حرکت به سمت رشد و تعالی بوده است. این تعالی را اول مدیون توجهات و راهنماییهای حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب هستیم و دوم مراجع فرهیخته و عالمان حوزوی که با توجه و حساسیت لازم تذکراتی را به جامعه مداحی و اهل هنر منتقل کردند. سوم هم برخی از اساتید فرهنگی و دانشگاهی که خودشان هم دستی بر هنر ستایشگری اهل بیت علیهم السلام دارند چه با قلم و چه با بیان مؤثر خود نقاط قوت و همچنین آسیبهای این حوزه را به ما نمایاندند.
*اگر در پایان نکتهای هست بفرمائید:
و در آخر مدیون اساتید پیشکسوت مداحی مثل حاج آقای ارضی، کریمی، طاهری، سازگار، انسانی و … هستیم. در همدان از وجود مبارک حاج آقا روشن روان و حاج آقا روحی و سایر اساتید بهره می بریم اما با همه اینها کارهای نکرده بسیاری در این زمینه داریم. اهالی فکر و ذوق و هنر باید برای بیان زیباییهای فرهنگ اهل بیت دست به دست هم بدهند. چرا که فکرها پذیرای چنین هنر الهی است و به امید خدا تاثیرش هم فراوان است.
به مداحان عزیز جوان عرض میکنم که هر حرکتی و کاری نیاز به شناخت دارد. اگر مسیر و اهداف آن را خوب نشناسید و بازار کار را فراهم نکنید، قدم از قدم بر نخواهید برداشت. به گمان اینکه خیری برسانید شر میشود. به گمان اینکه خدمتی بکنید سر از خیانت درمی آورید.
جوانی که متواضع است و تشنه استاد، حتماً به جایی میرسد. جوانی که اهل کتاب است و مطالعه و دقت و نکته برداری را ضمیمه مطالعه اش کرده، این کار هم برای خودش و هم برای آیندگان اندوخته میشود. روزی میآید که آنها نیز پیرغلام اهل بیت علیه السلام میشوند و این اندوختهها به درد جوانهای آینده میخورد. بدون نیت قرب به یار، کار ما سودی نخواهد داشت. مداح اهل بیت علیهم السلام اهل تزکیه و اخلاق است. اهل خلوت با یار است. از هر رقابتی دوری میکند. انشاالله جوانها اهل تواضع باشند. حتماً سعی کنند از تجارب بزرگان استفاده کنند و مواظب باشند مغلوب غرور کاذب دنیوی نشوند. جلسه من و مداحی من و این منیت ها انسان را بدبخت خواهد کرد و شکست خورده و سرافکنده میکند. بنابراین جوانان فقط برای خشنودی اهل بیت علیهم السلام بخوانند تا کلامشان به دل بنشیند و توجه داشته باشند که از این نوع مجالس انسانهای خوب تربیت میشوند.